- له کردن
کوبیدن و نرم کردن گوشت، میوه و امثال آن ها
معنی له کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- له کردن (سِ ضَ بَ / بِ زَ دَ)
خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون.
- دک و پوزش را له کردن، خرد وخاکشی ساختن.
- له و لورده کردن، خرد و خاکشی کردن
- دک و پوزش را له کردن، خرد وخاکشی ساختن.
- له و لورده کردن، خرد و خاکشی کردن
- له کردن
خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون له و لورده کردن، خرده و خاکشی کردن
- له کردن
معجبٌ
- له کردن
Squash
- له کردن
écraser
- له کردن
memeras
- له کردن
esmagar
- له کردن
zerquetschen
- له کردن
miażdżyć
- له کردن
раздавливать
- له کردن
розчавлювати
- له کردن
pletten
- له کردن
aplastar
- له کردن
schiacciare
- له کردن
으깨다
- له کردن
مسلنا کرنا
- له کردن
চেপে ধরা
- له کردن
บี้
- له کردن
kubana
- له کردن
ezmek
- له کردن
चपेट में लेना
- له کردن
压碎
- له کردن
למחוץ
- له کردن
つぶす
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
کشتن قاتل بعوض مقتول قصاص کردن: شله کردند مرا و پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. (سنائی)
شکایت کردن شکوه کردن: پس (طبیب) پیش پیغمبر آمد علیه السلام گله کرد که مرین بنده را برای معالجت اصحاب بخدمت فرستاده اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد